شهید علی شبیب محمود یکی از برجستهترین رهبران مدافع حرم حضرت زینب(س) بود که هنگام حمله خمپاره ای تروریستهای سوریه به حرم حضرت زینب(س) پرچم یا زینب(س) را بر فراز گنبد عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری(س) به اهتزار درآورد.
مردم مؤمن و طرفداران مقاومت اسلامی لبنان امروز پیکر «شهید علی شبیب محمود» با کنیه "ابوتراب" را که طی یک عملیات جهادی در منطقه حجیره سیده زینب(س) و در نبرد با تروریستهای تکفیری به شهادت رسید، تشییع کردند.
مراسم تشییع پیکر این شهید مجاهد با حضور خیل عظیم مردم منطقه، سران کشوری و لشکری، مقامات حزب الله، طرفداران مقاومت اسلامی و محبان اهل بیت(ع) در سوریه و سپس لبنان برگزار شد.
پس از انتقال این شهید به لبنان و اقامه نماز، پیکر این فرمانده مدافعان حرم در گلزار شهدای منطقه "جنانه" لبنان به خاک سپرده شد.
شهید علی شبیب محمود یکی از برجستهترین رهبران مدافع حرم حضرت زینب(س) در منطقه زینبیه بود که هنگام حمله خمپاره ای ترویستهای سوریه به حرم حضرت زینب(س) با شجاعت و شهامت پرچم یا زینب(س) را بر فراز گنبد عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری(س) به اهتزار درآورد.
اهتزار پرچم "یا زینب"بر فراز گنبد حرم عقیله بنی هاشم توسط علی شبیب محمود در اوج حملات تکفیری
حدود ساعت 14 روز تاسوعا در حالی که ابوتراب با اعضای گروهش پیشرویهای خوبی انجام داده بودند٬ با یک منطقه مین گذاری شده برخورد کردند و انفجاری مهیبی در آن رخ داد. متأسفانه در آن انفجار٬ حاج صادق به شهادت رسید و ابوتراب و سه نفر دیگر مجروح شدند.
از ابتدای تهاجم تکفیریون مسلح به کشور مظلوم سوریه، مجاهدان عاشق اهل بیت(ع) در لوای گردان هایی با نامهای گوناگون برای دفاع از حرم عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری(س) جانهایشان را کف دست گرفته و راهی میدان نبرد شدهاند.
«علی شبیب محمود» ـ که نام جهادی وی "ابوتراب" بود ـ فرماندهی گردان "القوات الخاصة" یا همان "یگان ویژه حفاظت از حرم" را بر عهده داشت. وی که از فرماندهان ورزیده حزب الله لبنان بود روز تاسوعای حسینی به درجه رفیع شهادت رسید.
«ابو غدیر» فرمانده نیروهای "خدام العقیلة" یکی دیگر از گردان های مدافعان حرم حضرت زینب(س)٬ که رابطه صمیمی و دوستانهای با علی شبیب محمود داشت در گفتگو با ابنا جزئیاتی از شهادت وی را بیان کرد.
ابو غدیر با تایید خبر شهادت فرمانده گردان "القوات خاصة" در روز تاسوعا اظهار داشت: علی شبیب محمود از رمضان سال 1434 به عضویت مدافعان حرم درآمد ولی به دلیل رشادتها و دلاورمردیهایش به سرعت به مقام فرماندهی گردان "القوات الخاصة" رسید.
وی درباره ماجرای شهادت ابوتراب هم گفت: صبح روز چهارشنبه 22 آبان 1392 ـ مصادف با روز تاسوعای حسینی٬ ـ عملیاتی را تحت عنوان "عاشورای 1" با همکاری گردانهای "خدام العقیلة"٬ "قوات خواصة" و دو گردان دیگر برای آزادسازی سه منطقه "الحجیرة"٬ "حی الغربة" و "یلدا" از دست تکفیری های مسلح آغاز کردیم.
وی تاکید کرد: در این عملیات٬ تا حوالی اذان مغرب دو منطقه "الحجیرة"٬ و "حی الغربة" را کاملاً در اختیار گرفته و از دست نیروهای تکفیری خارج کردیم.
فرمانده گردان خدام العقیله افزود: در این عملیات «حسن محمد عباس» مدافع حرم اهل افغانستان٬ «حاج صادق» مدافع حرم اهل لبنان و درنهایت «علی شبیب محمود» که وی نیز اهل لبنان بود به شهادت رسیدند.
ابو غدیر با بیان اینکه "در دفاع از مناطق مجاور حرم حضرت زینب٬(س) تاکتیک های خاصی داشتیم" تصریح کرد: حسن محمد عباس با گلوله یک تک تیرانداز به شهادت رسید.
این مقام مدافع حرم به موضوع شهادت علی شبیب محمود هم پرداخت و تشریح کرد: ظهر روز تاسوعا بود که نیروها به چند گروه تقسیم شدند و شهید ابوتراب نیز با چند نیرو عازم نبردهای کوچه به کوچه شد.
وی ادامه داد: حدود ساعت 14 در حالی که ابوتراب با اعضای گروهش پیشرویهای خوبی انجام داده بودند٬ با یک منطقه مین گذاری شده برخورد کردند و انفجاری مهیبی در آن رخ داد. متأسفانه در آن انفجار٬ حاج صادق به شهادت رسید و ابوتراب و سه نفر دیگر مجروح شدند.
به گفته ابو غدیر٬ علی شبیب محمود (ابوتراب) ابتدا به درماندگاهی در دمشق منتقل شد و سپس به بیروت فرستاده گردید تا تحت درمان ویژه قرار بگیرد؛ اما متأسفانه به دلیل شدت جراحات در درمانگاه بیروت به خیل عظیم شهدا پیوست.
این مقام مدافع حرم خاطرنشان کرد: پس از شهادت، پیکر مطهر ابوتراب را به سوریه منتقل کردند تا تشییع اولیه وی با طواف به دور ضریح حرم حضرت زینب(س) صورت گیرد. سپس این پیکر را برای خاکسپاری به بیروت فرستادند.
مراسم تشییع این شهید عصر دیروز شنبه با حضور گسترده اهالی شهرک "لبایا" و فرماندهان و مبارزان حزب الله لبنان برگزار شد. پیکر شهید ابوتراب پس از اقامه نماز توسط «شیخ علی الخطیب» در منطقه "الغبیری" آغاز و با شعار "لبیک یاحسین(ع)، لبیک یا زینب(س)" در جوار دیگر همرزمان شهیدش به خاک سپرده شد.
وی در پایان به بیان خاطراتی از رشادتهای این شهید والا مقام پرداخت و گفت: اولین پرچمی که بر روی گنبد حرم عقیله بنی هاشم قرار گرفت٬ از سوی ابوتراب نصب شد. این اقدام ابوتراب درحالی بود که حملات به حرم این حضرت بسیار افزایش یافته بود و تک تیراندازها در کمین بودند؛ ولی این دلاور با زیرکی پرچم را به اهتزاز درآورد تا شجاعت مدافعان حرم را به اثبات برساند.
فرمانده گردان خدام العقیله همچنین گفت: به یاد دارم در یک عملیات، گردان "القوات الخاصة" محاصره شده بود اما ابوتراب توانست تمام نیروها را از معرکه بیرون بفرستد ولی خودش در خانهای محصور شد. وی با زیرکی تمام٬ وصیت نامهاش را روی تلفن همراه خود ذخیره و تلفن را به سوی نیروهای خودی پرتاب کرد.
ابوغدیر افزود: ابوتراب که 7 ساعت در آن خانه محاصره شده بود به لطف الهی و با رشادت تعدادی از تکفیری ها را به درک واصل کرد، محاصره را شکست و خود را نجات داد.
گفتنی است گردان "خدام العقیله" از گردانهایی است که فقط یک مسؤولیت دارند و آن هم حفاظت از حرم مطهر حضرت زینب(س) است. یعنی این گردان در اطراف حرم مستقر هستند و عملیاتشان در کوچه های زینبیه انجام میگیرد.
مراسم تشییع پیکر شهید «علی شبیب محمود» عصر روز شنبه با حضور گسترده اهالی شهرک "لبایا" و حزب الله لبنان برگزار شد.
براساس این گزارش، مراسم تشییع پیکر این شهید پس از اقامه نماز توسط «شیخ علی الخطیب» در منطقه "الغبیری" آغاز و با شعار "لبیک یاحسین(ع)، لبیک یا زینب(س)" در جوار دیگر همرزمان شهیدش به خاک سپرده شد.
در مراسم تشییع پیکر این شهید بلندپایه حزب الله؛ «حسین الخلیل» معاون سیاسی «سید حسن نصرالله» دبیرکل حزب الله لبنان و عده از نمایندگان و وزیران دولت و دیگر شخصیتهای سیاسی و اجتماعی لبنان حضور داشتند.
شایان ذکر است، شهید علی شبیب محمود یکی از برجستهترین رهبران مدافع حرم حضرت زینب(س) در منطقه زینبیه(س) بود که هنگام حمله خمپاره ای ترویستهای سوریه به حرم مطهر با شجاعت و شهامت پرچم یا زینب(س) را بر فراز گنبد عقیله قمر بنی هاشم حضرت زینب کبری(س) به اهتزار درآورد.
در ادامه تصاویری از تشییع پیکر رهبر برجسته مدافعان حرم حضرت زینب(س) را مشاهده می کنید:
عبد العزیز بن عبد الله بن محمد بن عبد اللطیف آل الشیخ مفتی اعظم وهابیت و وزیر فتوا که خصومت عجیبی با امام حسین علیه السلام، شیعیان و ایران دارد. وی که از نسل محمد بن عبدالوهاب موسس وهابیت است، پس از بن باز متصدی این منصب شده و نابینایی اش از جمله ویژگیهایست که از همان ابتدا جلب توجه می کند. وی علاوه بر کوری باطن از ناحیه یک چشم نیز کور می باشد.
دوران کودکی
عبد العزیز بن عبد الله بن محمد بن عبد اللطیف آل شیخ در تاریخ سوم ذیحجه1362 ق در شهر مکه به دنیا آمد، در سال 1370 ق و در سن هشت سالگی پدرش را از دست داد. وی به طور مادرزادی از ضعف چشم آزار می برد, تا اینکه در جوانی به سال 1381هـ ... بینایی اش را از دست داد.
تحصیلات
آل شیخ در مسجد أحمد بن سنان آموزش علم قرآن کریم را شروع کرد و گفته شده قرآن را در سن 12 سالگی حفظ کرد.
او آموختن را نزد بعضی از علما در الحلق آغازید و در سال 1375 هـ به معهد إمام الدعوة ملحق شد و تحصیلاتش را در دانشکده فقه در سال 1383هـ/ 1384 هـ با مدرک دکترا تمام کرد.
مناصب
وی مدرس معهد إمام الدعوة العلمی تا سال 1392 هـ بود و پس از آن مدرس دانشکده فقه ریاض از 1392.
وقتی آل شیخ برای تحصیل به ریاض منتقل شد و در دانشگاه محمد بن سعود شهر ریاض مدرک دکترای خود را گرفت از سال 1407 به عضویت هیئت علمای کبار وهابی عربستان در آمد.
آل شیخ در سال 1412 و با دستور مستقیم پادشاه عربستان سمت ریاست اداره مطالعات علمی و صدور فتاوا منصوب شده است.
وی در سال 1417 نیز به مقام نیابت و قائم مقامی مفتی اعظم عربستان در آمد. با مرگ شیخ عبد العزیز بن باز مفتی اعظم وقت عربستان در تاریخ 29/محرم1420 به مقام مفتی عام و اعظم وهابیون عربستان سعودی و رئیس هیئة کبار علما عربستان منصوب شد.
آل شیخ در حال حاضر در حکومت عربستان از جایگاه وزارت برخوردار است.
برخی فتاوای عجیب و مضحک آل شیخ
وی فتاوای مسخره ای دارد که از آن جمله است:
• جشن میلاد برای رسول خدا صلی الله علیه و آله حرام
• قیام حسین (علیه السلام) علیه یزید حرام!
• کمک ایران ستمکار به یمن حرام!
• کمک به حزب الله لبنان و دعا برای آنان حرام!
• همه کلیساها را خراب کنید!
• برپایی جشن عروسی پسر شیخ در روز عاشورا!!!!
• جشن ملی عربستان حلال!
• راهپیمایی برای دفاع از پیامبر صلی الله علیه و آله حرام!
• شعار علیه آمریکا حرام!
• راهپیمایی برای همبستگی با مردم غزه و فلسطین ممنوع!
• فروش لباس زیر زنانه توسط زنان حرام!
• همه آثاراسلامی را خراب کنید و آثار باستانی را نگاه دارید!
• حمله به شیعیان!
• بیداری اسلامی و اخراج دیکتاتورها حرام!
• دیدن سریالهای ترکیه حرام!
• سجده فوتبالیستها بعد از گل زدن مکروه!
• وجود امام زمان دروغ است.
• ایرانی ها مجوس و آتش پرست هستند.
• دفاع از مردم بحرین حرام!
• حمله به مسئولان سوریه واجب!
• جواز اجبار ازدواج دختران ده ساله بدون رضایت خود آنها!
در ادامه به برخی از اینها خواهیم پرداخت.
جشن میلاد برای رسول خدا صلی الله علیه و آله حرام
وی در مصاحبه با روزنامه سعودی المدینه گفت: جشن گرفتن برای میلاد پیامبر بدعتی بی اساس است.
و افزود: من هیچ پایه و اساسی در خصوص جشن گرفتن برای تولد در سنت رسول خدا ، شیوه خلفای راشدین و ائمه هدایت نمی شناسم و برهمین اساس جشن میلاد پیامبر حرام است.
قیام حسین ]علیه السلام[ علیه یزید حرام!
وی علاوه بر آنکه یکی از کسانی است که فتوای تخریب قبور ائمه اهل بیت علیهم السلام در عراق را صادر کرده اند یکی از مهمترین وظایف خود را توجیه حرکت یزید، ترویج شادی در عاشورا با روزه و برپایی مراسم جشن و عروسی و ... می داند به طوری که از هر ابزار و روشی برای بیان آن استفاده می کند. خوب به خاطر دارم در سفر عمره ای که ماه شعبان سال1389 شمسی به مکه داشتم وی در مسجد الحرام نشسته بود و به تفصیل در این رابطه با عمره گزاران صحبت می کرد.
او همچنین در برنامه زنده ای که از ماهواره المجد عربستان پخش می شد در پاسخ خانمی در رابطه با یزید و قیام امام حسین علیه السلام این چنین پاسخ داد:
«زمان پرداختن به این امور گذشته و سپری شده است . آنها گروهى بودند که درگذشتند، هر کار نیک و بدی کردند براى خود کردند و شما هم هر چه کردید براى خود خواهید کرد و مسئول کار آنها نخواهید بود.
بیعت یزید بن معاویه، بیعتی شرعی است که در زمان پدرش معاویه از مردم گرفته شد و مردم هم بیعت کرده و به این بیعت گردن نهادند. امّا هنگامی که معاویه از دنیا رفت حسن و حسین بن علی ]علیهماالسلام[و ابن زبیر از بیعت با او خودداری کردند.
حسین ]علیه السلام[و ابن زبیر در تصمیمشان مبنی بر بیعت نکردن به خطا رفتند. چون بیعت با یزید بیعتی شرعی بود و این بیعت در زمان زندگی پدرش معاویه و در مقابل چشم مردم گرفته شده بود. ولی خداوند در آنچه مقدر می فرماید حکیم و علیم است، آن امتها هم بنا به تقدیر خداوند در گذشتند و از دنیا رفتند.
شما را به خدا قسم! من دوست ندارم این مطالب را از من نقل کنید. اینها مسائلی است که گذشته است. تاریخ هم در باره این مطالب به شکلهای مختلف حکایت نموده است. ولی به هر شکل این قضایا گذشته و تمام شده ... یزید و حسین]علیه السلام[ بیش از هزار و اندی سال است که از دنیا رفتهاند ...
ولی به عقیده من بیعت یزید بن معاویه بیعتی شرعی بوده! و حسین ]علیه السلام[را نصیحت کردند که از مدینه به طرف عراق نرود، او را نصیحت کردند که بیعت کند ولی او نپذیرفت. ابن عباس و ابن عمر و فرزدق و بسیاری از صحابه او را از رفتن به عراق بر حذر داشته و به او گقتند که: رفتن به عراق به مصلحت او نیست. ولی حسین ]علیه السلام[این نصیحتها را نپذیرفت... و خدا هم هر آنچه مقدر فرموده بود انجام شدو...
ولی با این وجود ما برای حسین ]علیه السلام[از خداوند درخواست رضایت کرده و برای او عفو و بخشش را خواستاریم. و مقدرات الهی حکمتهایی دارد که ما از آن آگاه نیستیم ...
اصلاً فائده نقل این مطالب چیست؟ حسین]علیه السلام[ هر اشتباهی کرده برای خود کرده...
عقیده اهل سنت و جماعت این است که واجب است تا به فرامین کسی که مورد بیعت قرار گرفته و مردم حول محور او جمع شدهاند گوش فرا داده شده و از او پیروی گردد!!! و قیام و سرکشی علیه او نیز حرام است و از همینرو خروج و قیام حسین ]علیه السلام[علیه یزید حرام بود!!!...
ما میگوییم: حسین ]علیه السلام[در قیامش علیه یزید اشتباه کرد و برای او بهتر بود که این کار را نمیکرد. و باقی ماندن در مدینه و بر آنچه مردم بر آن اجتماع کرده بودند بهتر و سزاوارتر بود. و هر چه به او گفته شد که عراق طرفدار و همراه تو نیست گوش نداد و توجهی ننمود...
و حقیقت این است که مردم عراق و شام و مصر و حجاز و یمن با یزید بن معاویه در زمان زندگی و حیات پدرش بیعت کرده و امامت و رهبری وی را پذیرفته بودند، به همین جهت هم قیام علیه او و تجاوز به حریم خلافت او جایز نبود. این تمام مطلب است بیش از این هم سخنی نمی گوئیم و معتقد به بیش از این هم نیستیم.»
نکته مهم اینکه کلیپی از این صحبتها ساخته شده و در ماجرای حمله به حرم زینب سلام الله علیها نهایت سوء استفاده از آن را در این ایام کرده اند.
کمک ایران ستمکار به یمن حرام!
سال 88 و در پی انقلاب یمنیها، شیخ عبدالعزیز آل شیخ، در مصاحبه با روزنامه سعودی الوطن، ایران را متهم به پشتیبانی از شورشیان زیدی مذهب یمن کرده و این همکاری را گناه و ستمکاری دانست.
در همین مصاحبه آل شیخ توضیح داده بود رویارویی ارتش سعودی با شورشیان شیعه زیدی نبرد حق و باطل است!
کمک به حزب الله لبنان و دعا برای آنان حرام!
چندی قبل بنا به نقل المحیط، آل الشیخ حزب الله را به تلاش برای تسهیل ورود یهودیان و دولتهای بزرگ به کشورهای اسلامی متهم کرد.
شیخ که در دانشگاه آل سعود در ریاض سخن می گفت مطابق روش وهابیت که همه مسلمانان غیر از خود را کافر می دانند گفت: کسانی در آنجا شعار اسلام سر می دهند که اسلام از آنها بری است!
وی اضافه کرده بود: شکی نیست که آنچه در لبنان رخ می دهد حوادث غم انگیز و دردناکی است. انسان آرزو می کند این وقایع را نشنود. اما چه می شود کرد؟این حوادث را می شنویم و آینده بدی به ذهن انسان خطور می کند. چرا که کسانی که این انقلابها را در لبنان به وجود آورده اند شعار اسلام بر زبان دارند، در حالیکه اسلام از اینها بری است.
همه کلیساها را خراب کنید!
آل شیخ در مارس ۲۰۱۲ فتوی داد همه کلیساهای جزیره العرب تخرب شوند.
برپایی جشن عروسی پسر شیخ در روز عاشورا!!!!
عمر بن عبدالعزیز آل شیخ، فرزند مفتی اعظم عربستان در عاشورای حسینی مراسم ازدواج خویش را برگزار نمود . در این مراسم بسیاری از مفتی ها وهابی سعودی شرکت نموده و این ننگ را به مفتی اعظم و فرزندش تبریک گفتند.
البته این نوع حرکتهای دشمنان خاندان رسالت اقدام تازه ای نیست، همانطور که در بخشی از زیارت عاشورا آمده است:
اِنَّ هذا یَوْمٌ تَبرَّکَتْ بِهِ بَنُو اُمَیَّةَ وَ ابْنُ آکِلَةِ الَآکبادِ اللَّعینُ ابْنُ اللَّعینِ عَلى لِسانِکَ وَ لِسانِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ
خدایا این روز روزى است که بنی امیه مبارک و میمون دانستند و پسر آن زن جگرخوار (معاویه ) آن ملعون پسر ملعون (آن لعن شده ) بر زبان تو و زبان پیامبرت که درود خدا بر او و آلش باد.
جشن ملی عربستان حلال!
پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبری العالم، بن باز و بن عثیمین، مفتی های پیشین سعودی برگزاری جشن روز ملی عربستان را حرام اعلام کرده و آن را بدعت دانسته بودند، اما آل شیخ در فتوای خود که در روزنامه عکاظ چاپ شد، اظهار داشت: باید در این روز با سپاسگزاری از خداوند، در نعمتهایش بیندیشیم و برای نعمت امنیت نیز از درگاه خدا سپاسگزاری کنیم.
این روزنامه افزود: "شیخ در گفته های خود به سخنان «خادم حرمین شریفین» (ملک عبدالله پادشاه عربستان) در نشست شورای وزیران استناد کرده است. عبدالله گفته بود: در این جشن باید از ارزش ها، اخلاق نیک مردم، پیشرفت های کشور در زمینه های مختلف، پیشرفت فرهنگی و فکری ممتاز سخن گفت و با حرف شنوی از دستورات حاکمان و مقامات کشور، حس میهن پرستی را نشان داد".
راهپیمایی برای دفاع از پیامبر صلی الله علیه و آله حرام!
آل الشیخ بعد از بالا گرفتن اعتراضهای جهانی به توهین به رسول خدا صلی الله علیه و آله در بیانیه ای تأکید کرد: "باید بدون خشم این مسأله را محکوم کنیم".
مفتی عربستان سعودی خاطرنشان کرد، انتشار فیلم توهین آمیز علیه پیامبر اسلام (ص) به ایشان و دین اسلام ضرری نمی رساند و درحالیکه تنها متضرر در تظاهرات مسلمانان در برخی کشورهای اسلامی سفارتخانه های آمریکا و برخی هم پیمانان آن بوده اند، مفتی کل عربستان گفت، مسلمانان نباید به انسانهای بیگناه حمله کنند و یا اموال عمومی را آتش بزنند و یا تخریب کنند.
شعار علیه آمریکا حرام!
"شیخ عبدالعزیز بن عبدالله آل الشیخ” در واکنش به مطالب ضد آمریکایی مطرح شده در شبکههای اجتماعی در عربستان پس از توفان ساندی گفت، مسلمانان باید از این حوادث طبیعی عبرت بگیرند؛ نباید علیه همه دعا کرد چرا که بین آنان مسلمانان بسیاری هستند و این دعا به نفع مسلمانان نیست.
راهپیمایی برای همبستگی با مردم غزه و فلسطین ممنوع!
شیخ عبدالعزیز در یکی دیگر از فتواهای عجیب خود، تظاهرت گسترده مردمی برای اعلام همبستگی با مردم مظلوم و تحت محاصره فلسطین در نوار غزه را اقداماتی جنجال برانگیز و هرج و مرجی بی فایده خوانده بود.
فروش لباس زیر زنانه توسط زنان حرام!
آل شیخ در مخالفت با نظر وزارت کار عربستان اعتراض خود را با کارکردن زنان در فروشگاه های لباسهای مخصوص زنان (لباس زیر) ابراز داشت.
وی در توجیه این فتوای عجیب گفته است: زنان امانتی در گردن ما هستند و به همین سبب ایشان را در غیرکارهای که مختص ایشان هست به کار نخواهیم گرفت.
همه آثاراسلامی را خراب کنید و آثار باستانی را نگاه دارید!
آل شیخ ، در فروردین ماه سال جاری اعلام کرد: تخریب اشیایی! که در اطراف حرمین شریفین است نه تنها مانعی ندارد بلکه این کار برای توسعه حرمین ضروری است.
آل شیخ افزود: تخریب آثار در اطراف مسجدالحرام عملی شریف است که دولت مبادرت به انجام آن کرده و این امر از ضروریات است.
این در حالی بود که عبدالله بن سلیمان المنیع از مفتی های سعودی طی بازدید از یک اثر باستانی به نام مدائن صالح در شمال غرب مدینه منوره، آثار باستانی را نماینده تمدن های گذشته و مایه پند و عبرت مردم دانسته و بر حفظ آن تاکید کرده بود. این فتوا هیچگاه مورد اعتراض آل شیخ قرار نگرفت.
حمله به شیعیان!
وی در خطبههای شانزدهم فروردین نماز جمعه در مسجد ترکی بن عبدالله واقع در ریاض همه امت اسلام را به مبارزه با تشیع فرا خواند و تاکید کرد: این مذهب عقیده مسلمانان را هدف قرار داده است!
نامه اعتراض سرگشاده آیت الله العظمی مکارم شیرازی به عبدالعزیز آل شیخ
با ادامه و شدت یافتن تهاجمهای آل شیخ به شیعیان 18 اردیبهشت سال1390، آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی با انتشار نامه سرگشادهای خطاب به عبدالعزیز آل الشیخ، تهمتهاى ناروا و بىاساس و تکفیر شیعیان را خدمت بزرگى به دشمنان اسلام مخصوصا آمریکا و اسرائیل عنوان کرد.
در نامه آیت الله العظمی مکارم شیرازی آمده است: جنابعالى در اظهار نظر اخیر خود، با تعبیرات بسیار توهینآمیز و زشت و زنندهاى که در شأن اهل علم نیست، شیعیان جهان را «صفویه مجوس» و دشمن مسلمانان خواندهاید و مسلمین را از آنها برحذر داشتهاید.
این اوّلین بار نیست که اینگونه تهمتهاى ناروا و دور از منطق را از علماى وهابى مىشنویم که با آن بذر اختلاف مىپاشند و دشمن را شاد مىکنند، اهانت زشت دیگر شما به پیشگاه مقدس حضرت مهدى (ارواحنا فداه) و توهین به شیعیان به سبب اعتقادشان به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) کار ناپسند دیگرى است که تازگى ندارد، نشان مىدهد که مفتیان وهابى از بحث منطقى گریزانند و دائما به هتاکى و توهین پناه مىبرید.
آیت الله مکارم در ادامه نامه خود آورده است: در اینجا چند نکته را خدمت شما یادآور مىشوم :
۱. عجیب است از شما که در چنین مقامى قرار دارید چرا تعلیمات قرآن مجید را فراموش کردهاید که دعوت به سوى راه خدا را از طرق مؤدبانه و «موعظه حسنه» توصیه مىکند، ولى شما به جاى آن، به توهین و تهمت و دروغ متوسل شدهاید که اسلام از آن بیزار است.
۲. شما از تاریخ اسلام و کتب حدیث خودتان متأسفانه اطلاع کافى ندارید که انتخاب نام شیعه براى پیروان و علاقهمندان على (علیه السلام) از سوى پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بوده است و از همان زمان رواج داشته، خوب است نگاهى به تاریخ اسلام کنید. صدها سال قبل از صفویه، شیعیان على (علیه السلام) در مکه و مدینه و عراق و شام و مصر و ایران و نقاط دیگر بودهاند و حتى حکومتهایى را اداره مىکردهاند.
۳. شما مفتى بزرگ وهابى فراموش کردهاید که اگر شیعیان ایران و لبنان نبودند، اسرائیل و آمریکا بر تمام منطقه خاورمیانه مسلط شده بود و معلوم نیست در آن زمان مفتیان شما چه مىکردند و کجا بودند؟!
۴. هنگامى که اسرائیل مسلمانان غزّه را که عموما اهل سنت بودند قتل عام مىکرد، شیعیان ایران و نقاط دیگر بیش از همه از آنها حمایت کردند که اگر این حمایتها نبود اسرائیل به جنایات خود ادامه مىداد.
۵. خوب است علماى وهابى، تاریخ پیدایش علوم اسلامى را مطالعه کنند تا ببینند پدیدآورندگان علوم اسلام غالبا شیعیان اهلبیت (علیهم السلام) بودهاند و آثار علمى آنها از آن زمان در تمام کتابخانههاى معتبر جهان وجود دارد، جز در کتابخانههاى شما!
۶. از این حقیقت غافل نشوید که این تهمتهاى ناروا و بىاساس و تکفیر شیعیان، خدمت بزرگى به دشمنان اسلام مخصوصا آمریکا و اسرائیل مىکند زیرا عکسالعمل آن، تنفر شدید شیعیان جهان از وهابىهاست و نتیجه آن همان چیزى است که دشمنان اسلام مىخواهند که نزاع و جنگ مذهبى در میان مسلمین پیدا شود و آنها به راحتى ثروتهاى عظیم منطقه را به غارت برند.
۷. جنابعالى نباید فراموش کنید که بارها از سوى بعضى علماى وهابى حکم تکفیر شیعیان صادر شده این حربه کهنه و زنگزده کمترین اثرى در تضعیف آنها نداشته، بلکه روز به روز در حال پیشرفت فرهنگى در جهان اسلامند.
در پایان این نامه بیان شده است: بارها گفتهایم اگر جلسهاى از ما و شما تشکیل مىشد ما اشتباهات شما را در این زمینه از کتابهاى خودتان به اثبات مىرساندیم تا بیش از این ضربه به وحدت جامعه اسلامى که مایه شادى دشمنان است وارد نکنید.
بیایید منطق پوسیده تهمت و توهین و تکفیر را رها کرده، دست دوستى به سوى هم دراز کنیم و به فکر پیشرفت و عظمت اسلام و مسلمین باشیم.
بیداری اسلامی و اخراج دیکتاتورها حرام!
مفتی بزرگ سعودی با اعتراض به اقدامات جنبشهای اعتراضی این حوادث را فتنه نامید که باعث ایجاد تفرقه در دنیای اسلام میگردد.
وی با حمله به جریانهای یبداری اسلامی در منطقه این انقلاب ها را عوام فریبی خواند.آل الشیخ گفته بود: اقدامات جنبش های اعتراضی منجر به تفرقه و شکاف میان آحاد جامعه میشود....حوادثی که در جهان اسلام اتفاق افتاد فتنه ها و درگیری هایی است که منجر به تفرقه میان دنیای اسلام شده است.
آل شیخ پیش از این نیز در خطبه های خود در مسجد جامع "ترکی بن عبدالله” در شهر ریاض گفته بود: تحرکاتی که کشورهای عربی شاهد آن هستند، چیزی جز هرج و مرج و خونریزی نیست و نتیجه آن گمراهی و فتنه است. ... این هرج و مرج برای برپایی عدالت یا اصلاحات سیاسی نیست بلکه برای درهم شکستن وحدت و تفرقه میان امت اسلامی است.
پرداخت «فطریه نقدی» حرام!
آل الشیخ رییس کمیته دائمی فتوا فتواداده پرداخت فطریه به صورت نقدی جایز نیست؛ زیرا احادیث و روایات موجود از حضرت محمد مصطفی(ص) نشان می دهد که ایشان به ما دستور داده فطریه خود را از خوراک و طعامی مانند برنج، کشمش و غیره پرداخت کنیم. بنابراین می بینیم که در زمان پیامبر (ص) نیز هیچ گاه فطریه به صورت نقدی پرداخت نمی شد از همین رو می توان گفت که پرداخت نقدی فطریه مخالفت با سنت رسول الله (ص) است و بدعت به شمار می رود. هر فرد مسلمانی باید از شریعت خداوند متعال پیروی کند و مخالفت با آن بدعت به حساب می آید.
آل الشیخ همچنین افزوده است: نباید فراموش شود که پرداخت فطریه بهتر است دقیقا قبل از برگزاری نماز عید فطر پرداخت شود اما اگر هم یک یا دو روز زودتر پرداخت شود، هیچ اشکالی ندارد، اما اگر بعد از نماز عید فطر پرداخت شد، دیگر فطریه به شمار نمی رود بلکه به "صدقه" تبدیل می شود بنابراین فرد باید فطریه را در زمان تعیین شده بپردازد.
سجده فوتبالیستها بعد از گل زدن مکروه!
چندی قبل در یکی از برنامه های تلویزیونی شبکه المجد این سؤال از آل شیخ پرسیده شد:
- حکم سجده ورزشکاران در میادین ورزشی چیست؟
آل شیخ پاسخ داد: اگر سجده به مصلحت عامّه مسلمین باشد، جایز است، زیرا رسول خدا (ص) وقتی خبر خوشی در مورد پیروزی اسلام به او می دادند، برای خدا سجده می کرد، زیرا آن خبر به مصلحت عامّه مسلمانان بود...
پس از آن آل شیخ با ذکر دلایل زیر، از سجده ورزشکاران نهی کرد:
1- ورزشکاران لباسهای تن نما می پوشند و خدا از این کار نهی کرده است.
2- گاهی مواقع حریف مقابل از مسلمانان و برادران دینی شان هستند، یعنی در اینجا مصلحت شخصی وجود دارد، نه مصلحت عامّه.
وبالاخره پاسخ آل شیخ چنین بود: "سجده ورزشکاران در میادین ورزشی مکروه است".
گردانهای عزالدین قسام، شاخه نظامی جنبش حماس در بیانیهای اعلام کرد که اگر اسرائیل بخواهد همچنان به یهودیان اجازه دهد که مراسم و آیینهای یهودی را در مسجدالاقصی برگزار کنند یهودیان را هدف قرار خواهد داد.
در بیانیه گردانهای عزالدین قسام همچنین آمده است" از امروز ما با آنها(اسرائیلیها) میجنگیم حتی اگر آنها با ما وارد جنگ نشوند.
گردانهای عزالدین قسام همچنین اعلام کردند: اسرائیل باید برای جنگ با حماس در آینده آماده شود، چرا که جنبش حماس وارد جنگ جدیدی خواهد شد که اسرائیل را به درد خواهد آورد.
گردانهای عزالدین قسام در پایان مذاکرات صلح میان تشکیلات خوئدگردان فلسطین و اسرائیل را "غیرجدی" توصیف و اعلام کرد که این مذاکرات به هیچ وجه دستهای رژیم اشغالگر اسرائیل را از شهر قدس کوتاه نمیکند.
سید حسن نصرالله در این مراسم به موضوع حضور مبارزان این جنبش در سوریه پرداخت و گفت: این مبارزان با هدف دفاع از لبنان، دفاع از فلسطین و دفاع از سوریه به مثابه پایگاه و گرانیگاه مقاومت در این کشور حضور یافتهاند. وی سپس تأکید کرد: به صراحت میگوییم تا زمانی که علل و اسباب حضور مبارزان برقرار است، مبارزان حزبالله در سوریه خواهند ماند.
دبیرکل حزبالله لبنان خاطرنشان کرد: زمانی که خطری استراتژیک کیان و هستی ملتها، دولتها و حاکمیتهای منطقه را تهدید کند، دیگر این امر بسیار بالاتر و مهمتر از چانه زنی و پیش شرط گذاشتن برای مشارکت در دولت لبنان خواهد بود. او گفت: حزبالله حضور در سوریه را با چند کرسی در دولت لبنان معاوضه و معامله نمیکند.
اشاره نصرالله به موضع اخیر گروه سیاسی 14مارس در لبنان بود که تشکیل دولت را به خروج مبارزان حزبالله از سوریه مشروط کرده بود. وی چنین پیش شرطهایی را دستوپاگیر توصیف کرد و افزود: حزبالله حضور در سوریه، حضور در لبنان، مسئله فلسطین، مقاومت لبنان و محور مقاومت را با چند کرسی وزارتی معامله نخواهد کرد.
این شخصیت سیاسی لبنانی گروه رقیب را به واقع بینی و کنارگذاشتن پیش شرطهای دستوپاگیر و بررسی کیفیت حل و فصل مشکلات در لبنان فراخواند. نصرالله سپس به مسئله فلسطین پرداخت و بر ضرورت حمایت ملتهای مسلمان از مسئله محوریشان یعنی فلسطین تأکید کرد.
وی همچنین با اعلام مخالفت با هرگونه تجزیه کشورهای عربی و اسلامی، ملتها را به وحدت گرایی و حل و فصل سیاسی بحرانها در کشورهایی نظیر عراق، بحرین، یمن، لیبی، تونس، مصر و سوریه فراخواند.
اما نخستین واکنش به اظهارات سیدحسن نصرالله از جانب سعدالحریری رهبر جریان 14مارس و رقیب سیاسی حزبالله در لبنان بود که در عربستان سعودی مقیم است. وی با انتقاد از نصرالله، اظهاراتش را خروج از اجماع ملی در لبنان و تلاش برای قرار دادن لبنان در برابر طوفانهای منطقهای توصیف کرد.
مراسم عاشورای لبنان در مجتمع سیدالشهدا در قلب حومه جنوبی بیروت و تنها در فاصله چند متری مکانی برگزار شد که 2ماه پیش صحنه انفجار یک خودروی بمبگذاری شده بود. بهنظر میرسد حضور شخص سیدحسن نصرالله در این مکان و در گرماگرم تحولات جاری در منطقه به طور عام و در لبنان و سوریه بهطور خاص، نشانگر نوعی اطمینان خاطر نسبت به معادلات مهمی است که این حزب به همراه متحدانش آن را رقم میزنند و نیز اطمینان خاطر وی از تحولات میدانی در سوریه و روند تحولات منطقهای و بینالمللی است که به سود محور مقاومت پیش میرود.
هیهات منا الذلهَ
«مولوی علی احمد سلامی» مشهور به «مولوی نذیر احمد» در سال 1324 ش. در دهستان "کیشکور" شهرستان سرباز استان سیستان و بلوچستان در خانواده روحانی متولد شد. دوره ابتدایی را در این منطقه گذراند و پس از آن، تحصیلات مقدماتی حوزوی را در سرباز انجام داد و سپس به کراچی پاکستان رفت و به تحصیل عالی پرداخت. وی افزون بر تحصیلات دینی، موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد در رشته اقتصاد از دانشگاه کراچی هم شد.
نذیر احمد سلامی علاوه بر نمایندگی مردم استان سیستان و بلوچستان در مجلس خبرگان رهبری و عضویت در شورای عالی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، عضو هیئت علمی گروه فقه و حقوق حنفی دانشگاه مذاهب اسلامی و مدرس حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان نیز میباشد.
از تألیفات ایشان میتوان به کتابهایی همچون "تاریخ اسلام"، "محورهای دعوت و تبلیغ"، "بانوان نمونه عصر پیامبر(ص) و صحابه"، "سه همسفر"، "چگونه زیستن در پرتوی آداب شریعت" و "هدیه ای به خواهران" و همچنین بیش از 15 مقاله علمی در موضوعات مختلف در مجامع بین المللی اشاره کرد. مجموعه این موارد سبب شده است که از او بهعنوان یکی از برجسته ترین علما و نخبگان اهل سنت ایران نام ببرند.
به همین دلیل خبرنگار خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ در حاشیه اجلاس مجلس خبرگان به محضر ایشان رسید تا به دلیل اشراف کاملی که مولوی سلامی٬ بر مبانی اعتقادی و فقهی مذهب تسنن دارد٬ گفتگویی با عنوان "حضرت علی(ع) از دیدگاه اهل سنت" و "کاوشی در جنایات تکفیری ها و سلفی ها" را انجام دهد تا تحفهای به مناسبت روز بزرگ عید غدیر خم پیشکش مخاطبان ابنا کند.
ابـنا: برای هر شیعه بویژه جوانانی که کم اطلاع هستند بسیار جالب است که بدانند شما اهل تسنن چه نظری درباره امام اول ما حضرت علی بن ابی طالب(ع) و ویژگی ها و فضائل این بزرگمرد تاریخ دارید؟
ــ بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین. اگر اجازه بدهید من دیدگاه اهل سنت را در ارتباط با تمام اهل بیت پیامبر عرض کنم و بعد برسیم به خود حضرت علی (رضی الله عنه).
ابـنا: بفرمایید.
ــ محبت به اهل بیت جزء ایمان ماست و ما به این موضوع اعتقاد داریم. ما در نمازهای خود به پیامبر و به اهل بیت درود می فرستیم؛ درودی که در کتب صحاح ما ثبت شده و ما نماز را بدون این درود ناقص میدانیم. صلواتی که ما واجب می دانیم در نماز ذکر کنیم این است که: "اللهم صل علی محمد و علی آل محمد کما صلیت علی ابراهیم و علی آل ابراهیم انک حمید مجید، اللهم بارک علی محمد و علی آل محمد کما بارکت علی ابراهیم و آل ابراهیم انک حمید مجید." ما در تشهد آخر هر نماز جماعت، فرادی، نماز شب و تهجد این دعا و این درود را هم برای پیامبر و هم برای آل پیامبر میفرستیم.
همچنین در خطبههای نماز جمعه اهل سنت، در جاهایی که خطبه به زبان عربی خوانده میشود این کلمات جزء عبارات خطبه های نماز جمعه است که: "الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنه و فاطمة سیدة نساء اهل الجنة". این خطبه در تمام جهان اسلام و در ایران هر جمعه در مساجد خوانده میشود. نه اینکه بگوییم بعد از اینکه انقلاب اسلامی آمد و حکومت شیعه شد چنین سخنانی در خطبه ها وارد شد؛ نه، قبل از انقلاب نیز چنین بود. این الفاظ "الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنه و فاطمة سیدة نساء اهل الجنة" کلماتی است که خطبا میگویند و تمام سامعین اهل سنت نیز میشنوند و به آن اعتقاد دارند.
یک نمونه بارز از علاقه ما به اهل بیت(ع) این است که علمای واقعی اهل سنت، فاجعه ای که در کربلا رخ داد و شهادت حضرت امام حسین ـ رضی الله تعالی عنه ـ را محکوم میکنند و در حمایت و تمجید از اقدامات آن حضرت مطالب و مقالات زیادی را چاپ کرده اند. در این راستا٬ دانشمندان بزرگ اهل سنت در شبه قاره هند همچون «ابو الاعلی مودودی»٬ «ابوالکلام آزاد» و «مولانا محمد شفیع» مفتی اعظم وقت پاکستان کتاب نوشتند. مولانا مفتی محمد شفیع کتابی به نام "شهید کربلا" تألیف کرد و در مقدمه این کتاب نوشت: "بر فاجعه کربلا نه تنها مردم بلکه ماهتاب٬ آفتاب٬ ماه٬ خورشید و آسمان نیز گریستند".
بنده تمام مطالبی که این علمای بزرگ در کتب، مقالات و روزنامه ها چاپ کردند و پیدایش فرقه همسو با فرقه ضاله خوارج که حادثه کربلا را به وجود آورد را محکوم نموده اند را جمع آوری نموده ام. این مطالب اغلب به زبان اردو بوده و قرار است ترجمه آنها در کتابی تحت نام "دورنمای حادثه کربلا" چاپ گردد.
ابـنا: و درباره شخص حضرت امیرالمؤمنین علی(ع)؟
ـ فضایل ایشان بسیار است. عبادات ایشان بسیار برجسته بود؛ شجاعت اش برجسته بود؛ تقوایش برجسته بود؛ تمام ابعاد شخصیت اش برجسته بود. اینها همه در منابع صحیح ما وجود دارد.
مثلاً درباره قرابت با پیامبر: حضرت علی داماد پیامبر است و نسل حضرت پیامبر، از ایشان و فاطمه زهراء ادامه پیدا کرد. سادات همه از اولاد فاطمه زهراء و علی هستند. ما این را قبول داریم.
درباره علم آن حضرت: در منابع روایی ما وجود دارد که: "انا مدینة العلم و علی بابها". همچنین فرمود: "علی اقضاکم" و در جای دیگر درباره اصحابش فرمود: "اقضاهم علی بن ابی طالب"؛ یعنی در قضاوت ماهرترین و عالمترین اصحاب، حضرت علی بود.
درباره جهاد و شجاعت: باب خیبر را حضرت علی فتح کرد و پیامبر فرمودند فردا پرچم را به دست کسی میدهم که او خیبر را فتح می کند. همه اصحاب منتظر بودند که فردا پرچم به آنها برسد اما صبح حضرت رسول فرمودند علی را بگویید بیاید. گفتند علی بیماری ناراحتی چشم دارد. پیامبر آب دهان مبارک خود را به چشمان حضرت مالیدند و چشمان خوب شدند و پرچم را در دست گرفت و قلعه خیبر را فتح کرد. این مظهر شجاعت حضرت علی است.
و بسیاری فضایل دیگر.
ابـنا: ما معتقدیم که آیه 55 سوره مائده در شأن حضرت علی(ع) نازل شده است که انگشتر خود را در هنگام نماز به یک سائل بخشید. شما به این اعتقاد دارید؟
ــ چند نوع تفسیر در این مورد وجود دارد. یکی از مصداق هایش شاید آن حضرت باشد و شاید مصداق های دیگر هم داشته باشد. اما اگر این آیه در مصداق حضرت علی باشد برای ما هیچ تفاوتی نکرده و موجب عصبانیت ما نمیشود؛ چراکه حضرت علی شایسته چنین چیزی هستند.
همچنین در سوره هل اتی که خداوند میفرماید "ویطعمون الطعام علی حبّه مسکیناً و یتیماً و اسیراً" بعضی از روایات نقل می کنند که حضرت علی و حضرت زهرا و فرزندان آنها حسن و حسین روزه بودند و دم افطار یک روز یک فقیری آمد، یک روز یک یتیم آمد و یک روز اسیری آمد که آنها افطار خود را به این نیازمندان دادند. این روایات تفسیری هستند و بعضی ها اینطور تفسیر کردند و برخی مصادیق دیگری آوردند. اگر فرض کنیم برای حضرت علی باشد ما هیچ حساسیتی نداریم. کسی حساسیت پیدا میکند که ـ خدای ناخواسته ـ فضل و بزرگواری حضرت علی را تحمل نکند. ما از اینکه فضیلت حضرت علی و اهل بیت را بگوییم خوشحال می شویم و برای ما هیچ حساسیتی وجود ندارد.
ابـنا: اما می بینیم که برخی از کسانی که خود را اهل سنت مینامند از ذکر فضایل اهل بیت(ع) خوشحال نمیشوند؛ بلکه آنها را منکر هستند و حتی ـ نستجیر بالله ـ اهانت می کنند.
ــ چنین کسانی اهل سنت واقعی نیستند. من این را با ضرس قاطع به شما می گویم که هر سنی ای که به اهلبیت توهین کند نه تنها از اهل سنت نیست بلکه مرتد و از دایره اسلام خارج است.
ابـنا: در منابع متعدد اهل سنت ـ مانند تفسیر روح المعانی، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، الحافی امام شافعی، ینابیع المودة و ده ها منبع دیگر ـ نقل کرده اند که جناب عمر بارها گفت: "لولا علی لهلک عمر". نظر شما به عنوان یک دانشمند معاصر سنی درباره صحت این نقل چیست؟
ــ در بعضی قضایا حضرت عمر مسأله ای را فیصله دادند که اشتباه بود؛ لذا حضرت علی که کنار ایشان بودند به او توجه دادند که این مسأله اینطور نیست و آنطور باید باشد. حضرت عمر هم بلافاصله پذیرفتند و فرمودند: "لولا علی لهلک عمر"؛ یعنی اگر علی نبود من هلاک می شدم.
ابـنا: این نشانه ارجحیت علمی حضرت علی(ع) بر جناب عمر نیست؟
ــ چرا، این را همه قبول دارند. غیرممکن است که اهلسنتی پذیرای این موضوع نباشد.
ابـنا: ما روایتی داریم که پیامبر فرمودند: "علی مع الحق و الحق مع علی". شما نیز این موضوع را قبول دارید؟
ــ بله؛ اهل سنت اعتقاد دارند در تمام مشاجراتی که میان حضرت علی و صحابه اتفاق افتاد حق با حضرت علی بود؛ مانند اختلاف میان حضرت علی و معاویه و اختلاف ایشان با حضرت عایشه.
ابـنا: بنابراین شما اعتقاد ندارید که صحابه معصوم هستند.
ــ ابتدا بگذارید تعریف صحیح صحابی را خدمت شما ارایه دهم. صحابی نزد مذهب ما کسی است که پیامبر(ص) را در حال ایمان دیده و در حال این ایمان هم از دنیا رفته است. این صحابی معصوم نیست ولی محترم است. صحابه درجات مختلفی دارند ولی حرمتشان برای ما محفوظ است.
ابـنا: شما ارجحیت علم حضرت علی(ع) نسبت به همه صحابه را قبول دارید؟
ــ بله، در جواب سؤالات قبل گفتم که پیامبر به اصحاب خود فرمودند: " قاضی ترین شما علی است". ما در خطبههای نماز جمعه میگوییم: "اقضاهم علی". اقضا اسم تفضیل است؛ یعنی قاضی ترین. قضاوت بدون علم که نمیشود. بنابراین وقتی حضرت علی اقضا (یعنی قاضی ترین) است اعلم هم هست، یعنی دانشمندترین صحابه است.
البته این را هم میگوییم که سایر صحابه در ابعاد دیگری مهارت داشتند؛ مثلا عمر در یک بعدی، ابوبکر در یک بعدی. ولی این "اقضاهم علی" چیزی پذیرفته شده است.
ابـنا: آیا این سخنان را به این دلیل که بنده یک خبرنگار شیعه هستم بر زبان آوردید؟
ــ هرگز. در مورد حضرت علی به هیچ عنوان جز خوبی و فضیلت نمیتوان تصور کرد. من هرچه بخواهم در مورد ایشان بگویم خوبی و خوبی است.
ابـنا: یعنی اگر منبری فراهم شود که مستمعان آن، هم سنی و هم شیعه باشند این سخنان را در مورد حضرت علی(ع) میگویید؟
ــ من درباره حضرت علی جز خوبی چیزی ندارم که بگویم؛ زیرا آن حضرت غیر از خوبی چیزی ندارد. در این باره خاطره جالبی هم دارم.
ابـنا: بفرمایید.
ــ شبی به همراه تعدادی از روحانیون شیعه و سنی از زاهدان به جبهه میرفتیم. به سیرجان که رسیدیم مهمان سپاه بودیم. گفتند بعد از شام صحبتی شود و یک روحانی شیعه و یک روحانی سنی سخنرانی کنند. وقتی نوبت به من رسید٬ عقیده اهل سنت را نسبت به اهلبیت ـ هماطور که امروز خدمت شما عرض کردم ـ شرح دادم. جلسه که تمام شد٬ بچه های سپاه همه آمدند دور بنده نشستند که شما را به خدا عقیده شما اهل سنت همین است؟ گفتم: من آماده ام سوگند بخورم که عقیده اهلسنت در کل جهان نسبت به اهلبیت (ع) همین است.
حالا بخاطر اینکه این ادعای من مصداق پیدا کند شما منبری را در بین شیعیان برای بنده فراهم کنید تا بیایم فقط درمورد "فضایل حضرت علی" و "حضرت علی در دیدگاه اهل سنت" سخنرانی کنم.
ابـنا: شیعیان هم درباره فضایل اهل بیت(ع) اعتقادی غیر از همینها که شما فرمودید ندارند. پس چرا الان در کشورهای پاکستان، عراق، سوریه، بحرین و گاهی هم در ایران و افغانستان با پدیده "شیعه کشی" روبرو هستیم؟ حتی گفته می شود که برخی علمای اهل سنت فتوا داده اند که هر کس هفت شیعه را بکشد به بهشت میرود! آیا این مطلب مبنایی دارد؟ آیا اسلام اعلام کرده است که با کشتن مسلمانان به بهشت راه پیدا می کنید؟
ــ من معتقدم گروهی که این عقیده را به شکل مکتوب داشته باشد وجود ندارد. تندرو علیه شیعه هست؛ مثل سپاه صحابه پاکستان یا جبهة النصره شام. آنها ممکن است این کار را ثواب بدانند و ادعا کنند در اینکه مسلمانان را میکشند از سنت پیروی میکنند؛ اما این ادعا کذب است. در سنت اصلا چنین چیزی نیست.
در روایات داریم که پیامبر مجاهدین را برای جهاد فرستادند و به آنها گفتند به هر روستایی که رفتید و صدای اذان را شنیدید اصلا به آن تعرض نکنید. یعنی چه یک نفر در آن روستا مسلمان بود و چه همه حق جهاد ندارید. همین که بدانید مسلمان هستند تعرض نکنید. اگر کسی چنین اعتقادی دارد که با کشتن مسلمان به بهشت می رود آن یک اعتقاد دینی محسوب نمیشود٬ بلکه خرافات است. این اصلا اساس و مبنای دینی، شرعی و اعتقادی ندارد؛ بلکه احساسات و خرافات است. فاعلان این موضوع٬ انسان های جاهل را ابزار قرار میدهند تا میان مسلمانان اختلاف ایجاد کنند.
ابـنا: پس این که اگر هفت شیعه را بکشی به بهشت می روی خرافات است و افرادی که مدعی میشوند با چنین اقداماتی به سنت پیامبر(ص) عمل می کنند کذاب هستند؟
ــ بله، خرافات محض است. من حتی معتقدم کسی که چنین اعتقادی داشته باشد از دایره اسلام خارج میشود.
ابـنا: پس جنایاتی که میبینیم ـ مانند بمبگذاری در هیئات، مثله کردن شیعیان،خوردن جگر مسلمانان و .. ـ را چگونه ارزیابی میکنید؟
ــ اینها گروه های افراطی بوده و به هیچ وجه مسلمان نیستند. اگر هم نام خود را مسلمان میگذارند افراد نادان، احساساتی و افراطی هستند که ابزار دشمنان شده اند.
من یک قانون کلی عرض میکنم: هر کس معتقد باشد کشتن شیعه به دلیل گرایش به مذهب تشیع، اجر و ثواب دارد از دایره اسلام خارج است.
ابـنا: پس به نظر شما مرتکبان این اعمال، همسو با دشمنان ـ از جمله دشمن قسم خورده اسلام یعنی اسرائیل ـ هستند؟
ــ بله کاملا. هر حرکتی که مسلمانی انجام بدهد که نفعش به آمریکا و اسرائیل برسد این خدمت مستقیم به آنهاست.
ابـنا: اما سخنان شما مخالف حرفهای علمای اهل سنت وابسته به آل سعود است. اینها که اصطلاحاً وهابی خوانده میشوند غیر از خودشان همه مسلمانان ـ و به طریق اولی، شیعه ها ـ را کافر می دانند. این موضوع را چگونه ارزیابی می کنید؟
ــ من به بعد سیاسی این امر کاری ندارم؛ بلکه بعد علمی این موضوع را عرض میکنم: هیچ گروهی که خود را وهابی بنامد در دنیا وجود ندارد. یعنی گروه یا فرقه ای که خودش را مسمی به وهابیت بکند و خود را وهابی بنامد الان وجود ندارد. در پایان قرن اول و اوایل قرن دوم در شاخ آفریقا٬ شخصی به نام «عبدالوهاب بن عبد الرحمن بن رستم» ظهور کرد که از خوارج بود با همان تفکرات و اندیشه های خوارج. پیروان او خود را موسوم به وهابی کردند چون بانی اش شخصی به نام عبدالوهاب بود. وی عیناً عقیده اش این بود که غیر از ما شخص دیگری مسلمان نیست و تمام مساجد فرقه ها را مساجد ضرار تلقی میکرد! اما این گروه نرسیده به نیمه قرن دوم منقرض شد و اکنون اثری از آنان نیست.
ابـنا: پس کسانی که اکنون با عنوان وهابی مینامیم چگونه توجیه میشود؟
ــ اینهایی که الان ما آنها را وهابی می دانیم خودشان خود را وهابی نمیگویند بلکه معتقدند که "سلفی" هستند.
به لحاظ لغت همه ما و شما سلفی هستیم؛ زیرا "سلفیت" به معنای تبعیت از سلف صالح ـ یعنی گذشتگان نیکوکار ـ است. چه شیعه و چه سنی همه ما از گذشتگان صالح خود تبعیت میکنیم. پس به لحاظ لغوی همه ما سلفی هستیم؛ اما سلفیت به لحاظ اصطلاحی ریشه در مسائلی علمی و تاریخی دارد که عرض می کنم:
در قرن دوم که تقریباً غنای علمی اسلام محقق شد و تفاسیر و کتب حدیث تدوین شدند دشمنان می خواستند که مبانی اسلامی را متزلزل کنند. آنها با این هدف فلسفه یونان را وارد علوم اسلامی کردند و بر اساس مبانی فلسفه یونانی شروع کردند به اعتراض به قرآن و روایات تا آنها را ضعیف٬ بی اعتبار و کم ارزش تلقی کنند. مثلا گفتند قرآن شما میگوید خدا دست دارد؛ یا قرآن شما میگوید: "الرحمن علی العرش استوی" یعنی خداوند متعال دنیا را ساخت و بر تخت نشست؛ یا در روایات شما هست که خدا پا دارد. در حالی که دست و پا و نشستن، همه اینها خواص جسم هستند و آنی که جسم است حادث است، ولی خدا قدیم است. آنها با این ایرادات و با استعانت از مبانی فلسفه یونانی می خواستند منابع اسلامی ـ که قرآن و سنت و حدیث پیامبر است تضعیف و کم رنگ و بی اعتبار کنند.
علمای اسلام در برابر ایرادات به دو دسته تقسیم شدند. یعنی دو موضع اختیار کردند: یک دسته از این علما در برابر این ایرادات توقف کردند. یعنی موضعشان این بود که ما میپذیریم خدا دست دارد، خدا وجه دارد، خدا پا دارد، خدا روی عرش می نشیند اما کیفیت آنها را نمیدانیم. ظاهر این الفاظ در قرآن و روایات هست و نمی شود آنها را انکار کرد. اما اینکه دست خدا چطور است؟ وجه خدا چگونه است؟ خدا چگونه روی عرش نشست؟ و ... ما نه مکلف هستیم که کیفیت آنها بدانیم و نه موظف هستیم که آنها را تاویل و تفسیر کنیم. نام این گروه "سلفی" شد.
مثلاً از «امام مالک بن انس» پرسیدند: الرحمن علی العرش چگونه است؟ فرمود: "«علی العرش استوی» حق است و سؤال از آن بدعت است". یعنی سؤال از اینکه خدا چه جوری روی عرش نشست سؤال بیهوده ای است. کیفیت آن مجهول است؛ ما نمیدانیم چطور نشست؛ اما ایمان آوردن به آن واجب است. ما نه این را می دانیم و نه مکلفیم که بدانیم. همین که به آن ایمان داشته باشیم درست است.
گروه دوم علمایی بودند که آن مطالب غامض قرآن و روایات را تأویل کردند. مثلاً گفتند منظور از دست خدا، قدرت است؛ منظور از اینکه خداوند روی تخت نشست این است که کنترل و مدیریت جهان را به دست گرفت. یعنی اینطور نیست که خدا مانند یک معماری باشد که نقشه ساختمانی را کشیده ولی حالا نمیداند این ساختمان در چه وضع و حالی است. خدا اینطور نیست؛ او کائنات و جهان هستی را ساخته و دارد مدیریت میکند و ذره ذره حوادث جهان هستی در علم و قدرت خدا هست.
پس در برابر شبهات ملحدین، سلفی و غیر سلفی از هم جدا شدند. تأویل کنندگان را "غیر سلفی" و آنهایی که تاویل نکردند را "سلفی" میگویند. عقیده سلف این است که "ما به مطالب غامض قرآن و سنت ایمان داریم و سؤال کردن را بیهوده می دانیم. کیفیت آنها برای ما معلوم نیست بلکه ایمان آوردن به آنها واجب است."
سلفی ها چند گروه هستند که وهابیون، یک گروه جاهل، کم سواد و کم بینش از آنها هستند.
ابـنا: چه نسبتی بین آن اختلاف علمی با این جنایات عملی وجود دارد؟
مسلمانان جهان را اگر جمع بندی کنیم، در یک تقسیم بندی آنها را می توان به سه گروه تقسیم کرد:
1. گروه "نصی، ظاهری، احساساتی": اینها افرادی هستند که ظاهر یک عبارت در قرآن یا همان نص قرآن را مبنای کار خود قرار می دهند و احساساتی عمل میکنند. یعنی نصوص و عبارات قرآن را در کنار عمل پیامبر٬ ائمه و صحابه قرار نمیدهند تا یک وجه مشترکی از آن برداشت کنند. اینها بیشتر افراد جاهل، بیسواد و کم بینش هستند و حتی به منهج و روش خودشان هم پایبند نیستند. افراد این طبقه از نظر علمی خیلی پایین و جاهل هستند. آنهایی که بقیه را تکفیر میکنند از همین گروه هستند. بخشی از این گروه سلفی ها هم هستند. سلفیون این گروه٬ خود را وهابی نمی دانند بلکه سلفی میدانند؛ اما ما آنها را وهابی مینامیم. آنها به یک ظاهر قرآن و حدیث توجه میکنند و بقیه را مسلمان نمیدانند. روش آنها مثل همان وهابی هایی است که در قرن دوم بودند.
2. گروه "نصی٬ عقلی٬ غیر احساساتی": اکثریت مسلمانان جهان اسلام از این دسته هستند. آنها به نص عمل میکنند ولی مثل گروه اول فقط به ظاهر یک نص متوسل نمی شوند؛ بلکه عبارت قرآن را با روایات و تفسیر پیامبر٬ ائمه و صحابه تطبیق میدهند و یک مطلب درستی را برداشت میکنند و در کنارش از عقل هم کمک میگیرند. آنها حرکات غیر معقول انجام نمیدهند و توجه شان معطوف به تبلیغ معارف دینی و اسلامی است. این گروه توجه و اهمیت زیادی هم به تشکیل حکومت اسلامی نمیدهند؛ بلکه به تألیف، تدریس و تبلیغ روی آوردند. میگویند این کارها را ما انجام می دهیم مردم سالم میشوند و حکومت خود به خود اسلامی می شود. در واقع این گروه تأسیس حکومت را درجه ثانوی می دانند.
3. گروه "نصی٬ عقلی٬ غیر احساساتی نوین": اینها به لحاظ اعتقاد دینی مانند گروه دوم هستند اما هدف اصلی شان در درجه اول تأسیس حکومت اسلامی هستند. این گروه حدود 130 سال قبل به وجود آمد. نخستین افراد این دسته «سید جمال الدین افغانی (اسدآبادی)» و «مفتی محمد عبده» شاگرد او بودند. سپس «علامه رشید رضا»٬ «شیخ حسن البناء» مؤسس اخوان المسلمین٬ «سید قطب»٬ «سید ابوالاعلی مولودی» تا «حضرت امام خمینی رحمة الله علیه» از این گروه هستند. اینها سعی کردند که در درجه اول حکومت اسلامی تأسیس کنند و تاسیس حکومت را جزء اهم مقاصد خود قرار دادند. اینها متفکران نوینی هستند که با زبان روز صحبت میکنند؛ به مقتضیات زمان عمل میکنند؛ و میخواهند حکومت اسلامی را براساس مقتضیات زمان تأسیس کنند.
حال، با دقت در مبانی و عملکرد گروه اول، نسبت بین جنایاتی که برشمردید با آن اختلاف علمی معلوم میشود.
ابـنا: مردم بیگناه سوریه توسط گروه های تکفیری و سلفی ـ که شما فرمودید بازی خورده اسراییل و آمریکا هستند ـ کشته میشوند و خونشان بی هیچ دلیلی ریخته میشود. دیدگاه شما به عنوان یک عالم اهل سنت درباره وقایع سوریه چیست؟
ــ علمای اهل سنت دیدگاه های متفاوتی دارند. بعضی معارضین سوریه را حمایت می کنند و بعضی حکومت را.
ابـنا: نظر شخص شما درمورد حمله به سوریه چیست؟
ــ دیدگاه من این است که انجام دادن هرحرکتی از ناحیه هرکسی که به نفع آمریکا٬ اسرائیل و استکبار تمام شود محکوم است. ما حمله به هیچ جا را جایز نمیدانیم. بنده حملات انجام شده به سوریه٬ پاکستان و افغانستان را جایز نمیدانم. در همه این کشورها انسانهای بیگناه کشته میشوند.
عامل چنین اقداماتی القاعده است که بسیاری از آنها انتحاری انجام میشود. اینها از نظر اسلام و شرع محکوم است. اسلام چنین چیزی را اجازه نمیدهد. اسلام اگر به جهاد دستور میدهد٬ شرایطی دارد. اسلام با کفار جهاد میکند نه با مسلمانان.
ابـنا: نظرتان درباره جهاد نکاح که در سوریه به راه انداخته اند چیست؟
اولاً اصل استفاده از لفظ "جهاد" در سوریه اشتباه است؛ چون جهاد در برابر کفار جایز است نه در برابر مسلمان.
ثانیاً این باصطلاح "جهاد نکاح" اصلاً شرعی نیست. در اسلام جهاد نکاح وجود ندارد. دخترانی که خود را به عنوان جهاد نکاح در اختیار افراد قرار میدهند از لحاظ شرعی مرتکب خودکشی میشوند.
ابـنا: آیا اینکه حرم فرزندان و صحابه رسول الله(ص) را در سوریه تخریب می کنند مورد تأیید اسلام است؟
ــ اینهایی که دست به تخریب اماکن مقدسه میزنند اگر از آن دسته سلفیهایی باشند که عرض کردم ـ یعنی گروه نصی، ظاهری، احساساتی ـ آنها معتقدند ساختن بنا و گنبد و به کار بردن آجر و سیمان روی قبور نادرست است. آنها میگویند ما روایت داریم که روی قبر٬ بنا و گنبد نباید ساخته شود.
ولی در مقابل این گروه٬ افرادی از مسلمانان هم هستند که معتقد به ساخت مراقد و بنا روی قبور هستند. پس معارضین باید به اعتقادات دیگران احترام بگذارند. معارضین وهابی اگر اعتقاد به این امر ندارند خب خودشان نسازند، آنها حق تخریب بنا را ندارند. به معتقدات دیگران نباید تعرض کرد. تخریب این مقبره ها جرم است و گناه دارد.
ابـنا: شما فرمودید ما اهل سنت به امام حسین(ع) اعتقاد داریم. وقتی شخصی به یک نفر اعتقاد دارد طبیعتاً به خانواده و فرزندان او نیز احترام می گذارد. اما میبینیم این معارضین، به حرم حضرات زینب٬ سکینه و رقیه ـ سلام الله علیهن ـ که از گوشت و پوست و خون رسول خدا(ص) و امام حسین(ع) هستند حمله ور میشوند. آیا این جسارت به و توهین به شخص پیامبر(ص) نیست؟
ــ بله همینطور است. نه تنها تخریب محل دفن فرزندان رسول الله است جایز نیست، بلکه تخریب مراقد بزرگان دیگر نیز از لحاظ شرعی جایز نیست. آنهایی که چنین بناهایی را ساختهاند٬ اعتقاد به چنین چیزهایی دارند و باید معتقدات آنها حفظ شود. حتی درباره ادیان دیگر قرآن میفرماید٬«وَلاَ تَسُبُّواْ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ ؛ شما به آنهایی که غیر خدا را میپرستند بی حرمتی نکنید چرا که آنها نیز به خدای شما بیحرمتی میکنند».
خلاصه سخن اینکه هیچ کسی شرعاً حق "اهانت به مقدسات و تخریب اماکن مقدسه٬ مساجد٬ تکایا٬ مقبره اشخاص و ..." را ندارد.
ابـنا: تخریب وهابیون٬ تنها در سوریه نیست بلکه مدینه منوره نیز از این حوادث در امان نبوده است. تخریب مراقد جگرگوشههای پیامبر(ص) در بقیع چه توجیهی دارد؟
ــ آنها تنها آنجا را تخریب نکردند. آنها هرچه گنبد و بارگاه که به دستشان رسید ـ غیر از بارگاه پیامبر ـ را تخریب کردند. در زمان عثمانیها، هم برای شهدای بدر و هم در مدینه گنبد و بارگاه هایی درست کردند. اما وقتی وهابیون روی کار آمدند٬ آن سازه ها را تخریب کردند. پس از تخریب مراقد از سوی وهابیون٬ شمار زیادی از علمای اسلام خصوصا عثمانیها که گنبدها را ساخته بودند معترض شدند و سر و صدای بسیاری در جهان اسلام به راه افتاد. اما آنان بیتوجه بودند چون قدرت در دستشان بود. آنها روایت دارند که "لا بناء علی القبر". معتقدند با تخریب گنبد و بارگاه٬ اهانت به صاحب قبر نمیشود!
اما ما این اقدام را جایز نمیدانیم. آثار باید ماندگار باشد و نباید تخریب کرد. آثاری که مشخص میکند قبر متعلق به فلان است باید بماند. قبور با آثار و کتیبههایی که به جا میماند شناخته میشود. این کارها درست نیست.
ابـنا: رهبر معظم انقلاب بارها تأکید کردند حضرت علی بن ابیطالب(ع) چون مورد قبول هر دو طایفه شیعه و سنی هستند میتواند محور وحدت قرار بگیرند. نظر حضرتعالی در این رابطه چیست؟
ــ سخن مقام معظم رهبری سخن بسیار به جایی است. اگر اینگونه شود بسیاری از اختلافات میان مسلمین از بین میرود. ما اهل سنت٬ هم حضرت علی و هم تمام اهل بیت را جزء مقدسات خود میدانیم.
البته ما انتظار داریم همانطور که حضرت علی ـ رضی الله تعالی عنه ـ با خلفای ثلاثه تعامل داشتند٬ پیروان ایشان که هم ما اهل تسنن هستیم و هم شما برادران اهل تشیع٬ همان تعامل را با هم داشته باشند. اگر این تعامل صورت گیرد٬ اختلافات میان شیعه و سنی حتی اگر تماماً از بین نرود ولی تا حد بسیار زیادی کاسته میشود و فضا برای وحدت٬ هماهنگی و انسجام آماده میشود.
ابـنا: گفتگو با شما به دلیل صراحت، انعطاف پذیری و منطقی بودن بسیار لذت بخش بود.
ــ نظر لطف شما است. من چهار ترم در دانشگاه ادیان قم تدریس کردم؛ فضای وحدتی به وجود آمد که اصلا باور کردنی نبود. حتی یکی از دانشجویان گفت: در قم برخی محافل بود که اگر اسم عمر را می بردی شما را می زدند اما شما فضایی ایجاد کردید که اتحاد و انسجام به وجود آمد که فکر نمیکنم در هیچ کلاسی در ایران به این شکل بوجود آمده باشد.
ابـنا: از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید متشکریم.
مدافعون ـ آیتالله العظمی مکارم شیرازی در درس خارج فقه خود که در مسجد اعظم قم برگزار شد، با اشاره به اینکه جریانهای تکفیری اقلیتی در جهان اسلام هستند، اظهار کردند: این اقلیت سه خطر را متوجه جهان کرده، خطر نخست متوجه مسلمانان است که هر روز عدهای بیگناه بهدست این اقلیت قسیالقلب و دور از منطق به خاک و خون کشیده میشوند، آنها به شیعه و سنی هیچکدام رحم نمیکنند.
بقیه در ادامه مطلب
تارنمای مدافعون